آرشآرش، تا این لحظه: 11 سال و 10 روز سن داره

پسر اردیبهشتی من ** آرش **

اولین کوتاهی مو

لحظه لحظه  با تو بودن برای من خوشاینده ولی هیچ لذتی تو دنیا به اندازه اولین های تو قند تو دل مامان آب نمیکنه  . اولین بار که خندیدی ، اولین بار که نشستی ، اولین بار که قلت زدی ، اولین بار که چار دست و پا رفتی ،اولین بار که یه دندون خوشگل در آوردی ،اولین بار که راه  رفتی و کلی اولین هایی که تجربه ش کردم و کلی اولین هایی که چشم انتظارشونم . و این انتظار از خود اولین ها هم میتونه شیرین تر باشه. بریم سر اصل مطلب نزدیکای عید بود و پسر مو فرفروی مامان هم زلفاش بلند . بنابر این من و باباجون هم از خدا خوااااسته بساط اولین کوتاه کردن موی آقا پسر رو راه انداختیم و ازون جاایی که دلمون نمی اومد کوچک ترین اذیت ی بشی اول خوابوند...
1 فروردين 1393

تولد ده ماهگی

پسر کوچولوی مامان ده ماهه شد   هووووورا  به مناسبت این روز عزیز مامان جون دست  به کار شد و برای پسر کوچولوی ناازش  کیک شارلوت درست کرد . نوووش جونت پسر دوست داشتنی من     ده ماهگی ت مباارک پسرک زیبای من     خیلی دلت میخواست  بهش دست بزنی ولی نمیشد   بالاخره  تمام توانت رو جمع کردی و دست به کار شدی   و در آآآآآخر به  هدفت رسیدی         ...
15 اسفند 1392

فتح حماام

  علاقه زیادی به سرک کشیدن به جاهااایی که نباید بری داری بله جاهااای ممنوعه خونه  یعنی دستشویی و حموم  باید سریع در دستشویی رو ببندیم چون به محض باز شدن درش تو پشت در واستادی و پاهات رو میزاری تو . درم که میبندیم گریه میکنی میخوای بیای تو . برای این که نشونت بدم  اونجا به زیبایی اون چیزی که فکر میکنی نیست چندین بار بغلت کردم و اونجا رو بهت نشون دادم .نمیدونم تو ذهن کوچولوت چی  میگذره . ولی کلی ذوق کردی و خوشت اومد . حموم به اندازه دستشویی برات شگفت انگیز نیست چون تو هم جزو افرادی هستی که ازش استفاده میکنی .ولی همچین بدت هم نمیااد تنهاایی قدم توش بزاری. یه روز که بابا از حموم برگش...
7 اسفند 1392
1